اولين شستشوي دوتايي
گل پسرم ديروز براي اولين بار وقتي كه رفته بودم دوش بگيرم بيدار شدي و گريه اي ميكردي كه از صدجاي چشمهاي نازت اشك ميباريد . زودي پريدم بيرون و با خودم بردمت به مكان شستشوي خانوادگي .
اولش كه شوك شده بودي . و وقتي گذاشتمت توي آب دوباره غصه دار شدي . بعد كم كم كه ويندوزت بالا اومد داشتي خودت رو به سمت آب پرت ميكردي .
ديگه بزرگ شدي و راحت تو آب نشستي و منم به كارام رسيدم و بعد به پاكيزگي شما گل پسر پرداختم و بعد باهم خارج شديم .
ديروز نميدونم چرا به محض اينكه از كنارت دور ميشدم نق ميزدي . من دلم طاقت نمياورد و برميگشتم پيشت . هيچ كاري نكردم . حتي تا ساعت 9 خودم هم هيچي نخورده بودم. تا وقتي كه بابايي بياد.اي به قربونت كه چقدر بازي هاي مردونه تو رو ميخندونه . كلي با بابايي بازي كردي و ساعت ده بدون نق زدن خوابيدي.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی