اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 11 سال و 28 روز سن داره

خاطرات اميرعلي خان

8 دي ماه 1392-يكشنبه – شروع گاز گرفتن ماماني - هفته سوم نه ماهگي

هفته سوم نه ماهگي هستي . يه پسري شدي كه فقط بايد خوردتت . ديگه به راحتي كناره هاي مبل رو ميگيري و راه ميري و ديگه زمين نميخوري مگر اينكه اتفاق نادري بيفته . ولي در حين بلند شدن و راه رفتن گاهي چنان به ديوار تصادف ميكني كه دل آدم كباب ميشه. از وقتي كه آخر هفته اول نه ماهگيت ، دندون دومت هم در اومد ديگه گاز گرفتنات هم شروع شده . اينقدر بلا شدي كه وقتي ميخواهي ماماني رو گاز بگيري اولش يه لبخند نازي كه پشتش يه عالمه شيطنت نهفته است تحويلم ميدي بعد منو گاز ميگيري . جالب اينجاست كه يه بار كه خيلي بدجوري منو گاز گرفتي و من دردم گرفت و من از شدت درد يه نه گفتم كه يه مقدار توش بداخلاقي هم بود ، شروع كردي به گريه كردن . با كلي قربون صدقت رف...
8 دی 1392

21-آذر -92-پنج شنبه آش دندوني- هفته اول نه ماهگي

هفته اول نه ماهگي هستي و يك هفته هست كه اولين دندونت جوونه زده . ميخواستم برات چشن دندوني بگيرم ولي بابايي گفت كه امتحان داره و ميخواد درس بخونه . منم چشن رو كنسل كردم ولي براي آساني و كم درد شدن اين پروسه سخت دندون درآوردن تصميم گرفتم كه برات آش دندوني بپزم ولي خونه خاله جون . آش دندونيت خيلي خوشمزه شده بود . براي اولين بار تو عمرم آش دندوني پختم اونم بدون كمك بزرگترا . خداروشكر خوب شده بود . حالا انگاري خودم دختر پونزده ساله هستم . يكي نيست بگه كه سي و پنج سالته از اين بزرگتر ميخواهي بشي  
28 آذر 1392
1